همینه دیگه. وقتی نظم و قانون در یک جا برقرار نباشه اونوقت هر کسی به خودش جرات میده که راجع به هر چیزی نظر بده. اونهم چیزهایی که اصلا ربطی به او نداره. چند روز پیش ها با دوستم کنار جوی آب نشسته بودیم و داشتیم روز نامه می خوندیم. همینطور که گرم روز نامه خوندن بودیم یک دفعه ایی با صدای بهم خوردن دستهای دوستم بهم دیگه اونهم درست کنار گوشم یک متر به هوا پریدم. در حالی که حسابی شاکی شده بودم گفتم:
ــ جونت بالا بیاد تو که منو زهره ترک کردی. نزدیک بود بشاشم به خودم. میشه بپرسم داشتی چه غلطی می کردی؟ دوستم در حالیکه لبخند موذیانه ایی کنار لبش نقش بسته بود گفت:
ــ شما ملتفت نبودی ولی من با اینکارم از جنگ جهانی سوم جلوگیری کردم.
منو بگید دیگه داشتم جوش میاوردم. بهش گفتم میشه بی زحمت یک خورده توضیح بدید؟ اونوقت دوستم با کمال خونسردی سینه اش رو صاف کرد وگفت:
ــ ببین رفیق شما سرت گرم روز نامه خوندن بود و حواست به دور و برت نبود. ولی من دیدم که یک زنبور داشت مستقیم از جلو صورتت رد میشد.
ــ خوب؟
ــ خوب و زهر مار. حالا گیرم که من اونو نکشته بودم . میدونی بعدش چی میشد؟
ــ والا چی بگم، میشه شما بفرمایید؟
ــ آها حالا شد یه چیزی. اگه من اون زنبور را نکشته بودم، این احتمال وجود داشت که خط سیر نگاه شما به خطوط روز نامه را قطع کند و حالا تصورش را بکن که درست در همون موقع یک نگاه شیطانی به شما میانداخت و زبانم لال، بی ادبیست، درست جلو صورت شما می گوز ید و فرار می کرد.
ــ خوب؟
ــ خوب و کوفت کاری. اونوقت اعصاب شما بهم می ریخت و با شناختی که از شما دارم می دونستم که نمی تونستید زنبور را به خاطر این حرکت زشتش بگیرید و تنبیه کنید. بنابر این شما اعصاب خوردی تون را اول به خونه منتقل می کردید و بعد از اون هم فردا توی اداره سعی می کردید که تلافیش رو سر ارباب رجوع خالی کنید. بعد ارباب رجوع پیش رییس از شما شاکی میشد. بعد جناب رییس هم شما را تنبیه می کرد و چون در همون موقع داشته گزارش ماهیانه رو به مافوقش می داده به این موضوع هم اشاره میکنه و مافوق رییس تون هم به بالاتر گزارش میده و همینجوری میره تا میرسه به شخص اول مملکت.
ــ خوب؟
ــ خوب و حناق. گیرم وقتی که این گزارش به دست اون عالیجناب می رسه ایشان هم حال مساعدی نداشته باشد و دست بر قضا قرار باشد که در انظار عمومی سخنرانی هم بکند. اونوقت میدونی چه اتفاقی ممکنه بیافته؟
ــ نه.
ــ نه و نکمه. اونوقت ایشان هم هنگام سخنرانی با اعصاب خورد و بدون مقدمه می گوید که:
ــ اسراییل که باید از بین برود هیچ، آمریکا و انگلیس هم و همچنین.
حالا بعدش رو تصور کن که این کشورها برای اینکه از نابودی خودشون جلو گیری بکنند پیش دستی کرده و به ما حمله کنند اون هم از نوع غیر متعارفش. بعد یک سری کشورها هم که منافع شون به منافع ما گره خورده و اصلا بدون ما کارو بارشون نمی چرخه به طرفداری از ما بلند میشن.
ــ خوب؟
ــ ای خوب و زهر مار ، ای خوب و کوفت کاری ، ای خوب و حناق ، خوب به این میگن جنگ جهانی سوم دیگه.
نوشته شده در دوشنبه 3 بهمن1384ساعت 2:39 توسط دیوانه
نوشته شده در دوشنبه 3 بهمن1384ساعت 2:39 توسط دیوانه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر