درد ایران بی دواست

خاتمی بد!  موسوی بد! کروبی بد! منتظری بد! بنی‌صدر بد! صانعی بد! رفسنجانی‌ بد! مرگ بر این! مرگ بر اون! فقط این!  فقط اون! این بی‌ بصیرت!  اون شیخ جاهل! این دزد خائن!  اون  رذل قاتل!


بابا اینها که همه از خودتون بودند


بنازم به تو اشرف الدّین قزوینی که صد سال از زمان خودت جلوتر بودی ولی‌ حیف که تو هم آخوند بودی!

دوش می گفت این سخن دیوانه ای بی بازخواست
درد ایران بی دواست
عاقلی گفتا که از دیوانه بشنو حرف راست
درد ایران بی دواست
مملکت از چارسو در حال بحران و خطر
چون مریض محتضر
با چنین دستور این رنجور ، مهجور از شفاست
درد ایران بی دواست
پادشه بر ضد ملت ، ملت اندر ضد شاه
زین مصیبت ، آه ، آه
چون حقیقت بنگری هم این خطا ، هم آن خطاست
درد ایران بی دواست
هر کسی با هر کسی خصم است و بد خواه است و ضد
گوید او را مستبد
با چنین شکلی بسی خونها هدر جانها هباست
درد ایران بی دواست
صور اسرافیل در صبح سعادت دردمید
ملا نصرالدین رسید
مجلس و حبل المتین سوی عدالت رهنماست
درد ایران بی دواست
باوجود این جراید خفته ای بیدار نیست
یک رگی هشیار نیست
این جراید همچو شیپور و نفیر و کرّنا است
درد ایران بی دواست
شکر می کردیم جمعی کارها مضبوط شد
مملکت مشروطه شد
باز می بینیم آن کاسه است و آن آش است و ماست

درد ایران بی دواست
با خرد گفتم که آخر چاره این درد چیست ؟
عقل قاطع هم گریست
بعد آه و ناله گفتا چاره در دست خداست

درد ایران بی دواست
شیخ فضل الله یک سو ، آملی از یک طرف
بهر ملت بسته صف
چار سمت توپخانه حربگاه شیخ ماست

درد ایران بی دواست
هیچ دانی قصد قاطر چی در این هنگامه چیست ؟
یاری اسلام نیست
مقصد او ساعت است و کیف و زنجیر طلاست

درد ایران بی دواست
مسجد مروی پر از اشرارغارتگر شده
مدرسه ، سنگر شده
روح واقف در بهشت از این مصیبت در عزاست

درد ایران بی دواست
تو نپنداری قتیل دسته قاطر چیان
خونشان رفت از میان
وعده گاه انتقام اشقیا ، روزجزاست
در د ایران بی دواست
اشرفا هر کس در این مشروطه جانبازی نمود
رفعت و قدرش فزود
در جزا استبرق جنات عدنش متّکاست

درد ایران بی دواست

هیچ نظری موجود نیست: